این قضیه تو تهران اتفاق افتاده،کاملا واقعی
چن شب پیش تو تهران یه راننده تاکسی بوده داشته راهشو میرفته که ی مرد مذهبی واسش دس تکون میده اینم سوارش میکنه مرده صندلی جلو میشینه بد چن دیقه میپرسه:ببخشید شما منو میشناسین؟!
راننده تاکسی هم میگه نه،خلاصه اینا میرن تا به یه خانومه میرسن خانومه هم صندلی عقب میشینه و دوباره مرده میپرسه:تو منو میشناسی؟!
راننده تاکسی هم میگه نه مرده هم میگه:من عزرائیلم!
راننده تاکسی میخنده میگه برو بابا اسکل گیر اوردی؟!
یهو خانومه میگه:ببخشید اقا شما دارین با کی حرف میزنین؟!
راننده هم وحشت میکنه ماشینو نگه میداره و فرار میکنه...!
هیچی دیگه زنه و مرده هم ماشینو میدزدن :)
خیلی هم شیک و مجلسی :)
خدایی هنر نزد ایرانیان است و بس!
پدرمصری:
پسرم ما درگذشته سرزمینی وسیع داشتیم
پدریونانی:
پسرم کشور ما در گذشته دانشمندان زیادی داشت
پدر ایتالیایی:
پسرم کشور ما دارای امپراطوری قدرتمندی بود
پدرعربی:
پسرم ما پیامبری داشتیم که همه ما را به راه راست هدایت کرد,
,
پدرایرانی:
پسرم! درگذشته ماکشوری داشتیم که مصر بخشی از آن بود, دانشمندان یونانی برای تحصیل به ایران میامدند, رومی ها درجنگهای مختلفی از ما شکست میخوردند و هزار سال قبل از اعراب ما خدای یکتا را پرستش میکردیم.
به این میگن تارییییییخ
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
نظر شما در مورد این وبلاگ چیست؟
آمار سایت